یادداشتی از یک غریبه
در اورژانس نشویل، بیش از 9000 مایل از خانه استرالیایی ام، نشسته بودم و گریه می کردم. واکنش بدی به دارو داشتم. زنی با موهای خاکستری آن طرف اتاق با چشمانی مهربان به من نگاه کرد. در حالی که پرستار او را به اتاق دیگری همراهی می کرد، یادداشتی به من داد که روی آن نوشته شده بود: «تو تنها نیستی». بعداً او برگشت و پرسید که آیا حالم خوب است؟ فهمیدم که او بر اثر سرطان ریه می میرد. چقدر غیرمنتظره و تکان دهنده – که در اواخر عمرش به من فکر می کرد، غریبه ای در اتاق انتظار. – کیت کاولینگ
ترفند راه دور ما
بعد از یک ماه پیامک از سواحل مقابل، تی شرت های کثیف را برای یکدیگر پست کردیم زیرا می خواستم بدانم سامی چه بویی دارد. او نوشت: از فرمون ها لذت ببرید. هر پیراهنی بوی شیرین و آشنا داشت. کنار بالش باهاش خوابیدم تا اینکه بویش رو از دست داد. وقتی بالاخره شخصاً ملاقات کردیم و برای اولین بار روی تختم بوسیدیم، احساس کردم سامی هفته ها آنجا بوده است. حالا بعد از دو سال، سامی یک کشو در کمد من دارد. وقتی اینجا نیست و دلم برایش تنگ میشود، یکی از تیشرتهایش را بیرون میآورم و به رختخوابش میبرم. – الا هورمل
مجبور شدیم بانک را ترک کنیم
ما دانشجو بودیم و در کنار هم به عنوان عابر بانک کار می کردیم. آیلین فکر می کرد که من یک آدم بلندگوی نفرت انگیز هستم. فکر می کردم او گیر کرده است و هرگز به شوخی های من پاسخ نمی دهد. یک روز شنیدم که او با یکی دیگر از همکارانش در مورد برداشتن وسایل مدرسه برای ترم آینده صحبت می کرد. من خودم را همراهی کردم. بیرون از بانک توانستیم همدیگر را به شکلی جدید ببینیم. آیلین محتاط بود نه بی ادب. من همیشه یک دمدمی مزاج نبودم. ما خندیدیم و به میراث دومینیکن خود پیوند خوردیم. هجده سال بعد، اکنون با سه دختر زیبا به بانک میرویم. – هنری سوارز
انعکاس در عروسی دخترمان
من اخیراً در عروسی دخترمان شوهر سابقم را دیدم. بچههایمان ما را از نزدیک تماشا میکردند و منتظر بودند که ببینند سلام ما چگونه خواهد بود. برای در آغوش گرفتن خم شد. دوباره بغلش کردم فرزندانم به من گفتند که نگران هستند. آنها بیشتر از دشمنی بین ما یاد می کردند. از درون لبخند زدم. نه نه. دیگر نه. در هر صورت، من از این مردی که زندگی من را در هم شکست و مرا آزاد کرد تا دیگری را تجربه کنم سپاسگزارم. اگر ازدواج ما به پایان نمی رسید، هرگز عشق زندگی ام را نمی دیدم و تبدیل به فردی نمی شدم که امروز هستم. – لزلی کوهن