reza0088banner

نظر بیدار شدن به چه معناست

این هفته، بتانی مندل، نویسنده محافظه‌کار، لحظه‌ای را تجربه کرد که می‌تواند برای هر کسی که برای امرار معاش در جمع صحبت می‌کند اتفاق بیفتد: در حین تبلیغ کتاب جدیدی در انتقاد از پیشرفت‌گرایی، یک مصاحبه‌کننده از او خواسته شد که اصطلاح “بیدار” را تعریف کند – یک سوال منطقی. ، اما یکی که باعث شد مغزش یخ بزند و کلماتش به زمین بخورد. ویروسی کلیپبه نوبه خود، موجی از استدلال ها را در مورد خود کلمه به همراه داشت: آیا می توان آن را به طور مفید تعریف کرد؟ آیا این فقط یک تحقیر جناح راست است؟ آیا برچسب پذیرفته شده جهانی برای آنچه که سعی در توصیف آن دارد وجود دارد؟

پاسخ ها بله، گاهی و متاسفانه خیر است. البته، چیزی واقعی وجود دارد که باید توصیف شود: انقلاب درون لیبرالیسم آمریکایی، دگرگونی ایدئولوژیکی حیاتی زمان ماست. اما بر خلاف موردی مانند «نومحافظه‌کاری»، که در آن یک اصطلاح انتقادی توسط جنبشی که توضیح داد پذیرفته شد، فضای دشمنی ایدئولوژیک ما نام‌گذاری حل‌شده را دشوار می‌کند.

من شخصاً اصطلاح “بیداری بزرگ” را دوست دارم، که ریشه های ترقی گرایی جدید را در پروتستانیسم تداعی می کند – اما واضح است که مترقیان سکولار آن را تحقیر آمیز می دانند. من قدردانی می‌کنم که چگونه دان هیچنز، نویسنده بریتانیایی، دشواری تعاریف را با نامیدن سیاست چپ‌گرای جدید “چیز” تصدیق می‌کند – اما بعید است که این موضوع با Thingitarians واقعی قابل قبول باشد.

بنابراین اجازه دهید تمرین متفاوتی را امتحان کنم – به جای یک اصطلاح یا تعریف ساده، اجازه دهید طرحی از جهان بینی «بیدار» بنویسم، و منطق درونی آن را طوری توضیح دهم که گویی خودم به آن اعتقاد دارم. (خطاب به خواننده بی احتیاط: اینها باورهای واقعی من نیستند.)

آمریکا در بهترین حالتش چیست؟ برابری و آزادی. چپ در بهترین حالت چیست؟ تبدیل آن آرمان ها به واقعیت های زیسته.

اما این پروژه همچنان با محدودیت ها، ناامیدی ها و شکست ها مواجه می شود. به هر طرف که نگاه کنید، نابرابری های وحشتناکی وجود دارد. و این پافشاری باید ما را وادار کند که فراتر از تلاش‌ها برای به دست آوردن حقوق قانونی یا توزیع مجدد ثروت، به ساختارهای فرهنگی و روانی که ظلم و ستم را قبل از اینکه قانون و سیاست شروع به ایفای نقش کنند، نگاه عمیق‌تری بیندازیم. این همان چیزی است که اصطلاحات آکادمی مدت‌ها در تلاش برای توصیف آن بوده است – روشی که نسل‌های قدرت نژادپرست، همجنس‌گرا هراسی، جنسیت‌گرا و غیرقانونی خود را نه فقط بر روی قوانین ما، بلکه بر روان ما حک کرده‌اند.

و هنگامی که این نیروها را در حال عمل دیدید، نمی توانید آنها را نادیده بگیرید – خوب، “بیدار” هستید – و نمی توانید هیچ تحلیلی را بپذیرید که تصدیق کند چگونه آنها در زندگی ما نفوذ می کنند.

این به معنای رد، اولاً، هر گونه استدلال در مورد اختلافات گروهی است که بر هر نیرویی به جز نژادپرستی یا تبعیض جنسی یا سایر سیستم های ظلم تأکید می کند. (در واقع، خود اندازه گیری تفاوت – مثلاً از طریق آزمایش استاندارد – خود ناگزیر توسط این نیروهای سرکوبگر شکل می گیرد.) حتی تفاوت هایی که به وضوح بیولوژیکی به نظر می رسند، مانند تفاوت بین ورزشکاران مرد و زن یا بدنی که افراد از نظر جنسی جذاب می یابند. باید فرض شود که اساساً از نظر فرهنگی حک شده است – زیرا چگونه می توانیم بفهمیم که واقعاً چه چیزی بیولوژیکی است تا زمانی که رهایی مردم از محدودیت های خردکننده کلیشه های جنسیتی را به پایان نرسانیم؟

همچنین به معنای رد یا تعدیل قواعد رویه‌گرایی لیبرال است، زیرا تحت شرایط ظلم عمیق، آن آزادی‌های مفروض ذاتاً خود سرکوبگر هستند. شما نمی توانید یک اصل مؤثر در عدم تبعیض داشته باشید مگر اینکه ابتدا به نفع مظلوم تبعیض قائل شوید. شما نمی توانید آزادی بیان واقعی داشته باشید مگر اینکه ابتدا برخی از ستمگران را ساکت کنید.

و همه اینها لزوماً یک پروژه فرهنگی و روانی است، به همین دلیل است که مدارس، رسانه ها، فرهنگ پاپ و زبان خود میدان های جنگ ضروری هستند. بله، سیاست اقتصادی مهم است، اما ترتیبات مادی پایین دست فرهنگ و روانشناسی است. سوسیالیست ها صرفاً سرمایه داری را ملایم کرده اند. محیط بانان صرفا آن را تنظیم کرده اند. اگر می‌خواهید کره زمین را نجات دهید یا به حکومت حرص و طمع پایان دهید، به نوع دیگری از انسان نیاز دارید، نه فقط سیستمی که ارزش‌های مردسالارانه نژادپرستانه را در نظر بگیرد و سعی کند آنها را در بند قرار دهد.

فکر می کنید این خیلی اتوپیایی است؟ اثبات مفهومی را در نظر بگیرید، آنچه قبلاً در مورد حقوق همجنس‌گرایان دیده‌ایم. در آنجا چپ با ایجاد یک اجماع فرهنگی جدید، در آکادمی و فرهنگ عامه و تنها در پایان در سیاست و قانون، با استفاده از استدلال، اما همچنین شرمساری، فشار اجتماعی و سایر ابزارهای «غیر لیبرال»، سیستم ظلم عمیق غیرقانونی را سرنگون کرد.

و به آنچه آموختیم نگاه کنید: وقتی همجنس‌جنس‌هراسی کاهش یافت، میلیون‌ها میلیون جوان شروع به تعریف خود به‌عنوان آنچه واقعاً هستند، به‌عنوان نوعی از LGBTQ+ می‌دانند که در نهایت از قید و بند ناهنجارگرایی می‌لغزند. به همین دلیل است که واکنش های منفی علیه گسترش هویت ترنسجندرها در میان کودکان باید شکست بخورد – زیرا این نقطه ساحلی است، زمینه اثبات رهایی کامل.

اگر بسیاری از این روایت را متقاعدکننده می‌دانید، حتی در ذهن محافظه‌کار من فیلتر شده است، پس هر چیزی که «بیدار» توصیف می‌کند، احتمالاً شما را توصیف می‌کند.

اگر از آن عقب نشینی کردید، به صف بیداران خوش آمدید.

تایمز متعهد به انتشار استتنوع حروف به سردبیر مایلیم نظر شما را در مورد این مقاله یا هر یک از مقالات ما بدانیم. در اینجا برخی ازنکات. و این هم ایمیل ما:[email protected].

بخش نظرات نیویورک تایمز را دنبال کنیدفیس بوک،توییتر (@NYTOpinion) سوگنداینستاگرام.

Noe Gilbert

علاقه مندان به شبکه های اجتماعی. طرفدار الکل علاقه مند به فرهنگ پاپ مادام العمر. یک آدم فداکار قهوه

تماس با ما
ما تنها از الگوریتم‌های هوش مصنوعی برای تولید محتوا استفاده می‌کنیم، اما هیچ توصیه‌ای برای استفاده یا تصدیق این محتوا ارائه نمی‌کنیم.