“ما مدیران عامل شرکت های خودمان هستیم: Me Inc..” پیترز 25 سال پیش نوشت. “برای اینکه امروز در تجارت باشیم، مهمترین کار ما این است که مدیر بازاریاب برندی به نام You” باشیم.
آقای. پیترز در مصاحبه اخیر خود گفت که متوجه شده است با ناپدید شدن بوروکراسی های سازمانی، کارگران دیگر نمی توانند به چشم انداز ارتقای شغلی ثابت اعتماد کنند. او گفت: «بالا رفتن آهسته از نردبان با مکیدن و سپس مکیدن مقداری دیگر کارساز نبود. “شما به اندازه توانایی خود بودید که رئیستان فکر کند شما دومین آمدن هستید.”
برای چندین دهه، افزایش رقابت تجاری، برندهای شرکتی را بر آن داشت تا با فروش نه تنها یک محصول یا زیبایی، بلکه یک داستان، خود را متمایز کنند. تبلیغ تلویزیونی اپل “1984” که از کتاب جورج اورول الهام گرفته شده بود، درباره قدرت های آینده نگر یک کامپیوتر مک بود. کمپین کوکاکولا “به اشتراک گذاری یک کوکاکولا” این نوشیدنی را به عنوان چسب جامعه قرار داد. آقای. پیترز به یاد آورد که مقاله او در سال 1997 در Fast Company با یک تبلیغ شیک برای صابون Procter & Gamble منتشر شد.
سپس، همانطور که برندهایی که داستان های گرم و مبهم می فروختند دورهای اخراج را پشت سر گذاشتند و سیاست های متمرکز بر سهامداران اعتماد کارگران را به کارفرمایانشان از بین برد، اعتقاد به قدرت برندسازی از شرکت به کارمند تغییر کرد. انجیل مدیریت، مانند آقای. پیترز، از کارگران خواست تا با توسعه برندهای خود، شهرت حرفه ای خود را تقویت کنند.
دن لیر، دانشیار دانشگاه ایالتی متروپولیتن دنور، مشکلات برندسازی شخصی را مطالعه می کند. علاقه او به این موضوع ناشی از تجربه اخراجش بود. آقای. لیر در 25 سالگی در بازاریابی شرکتی شغلی پیدا کرد. این هیجانانگیزترین کار دنیا نبود، اما راهی برای اجاره دادن در میسولا بود، جایی که، او خاطرنشان کرد، “نمیتوان مناظر آن را خورد.” آقای. Lair در تابستان 1999 استخدام شد. در زمستان 2000، پس از تصاحب شرکت توسط یک شرکت مستقر در ساحل شرقی، او اخراج شد.
او به یاد می آورد: «احساس می کردم خنگ هستم. “این شرکتی بود که خود را به عنوان یک خانواده معرفی می کرد. حول دو بنیانگذار پویا ساخته شد. چند ماه قبل از آن، در یک کمپ تابستانی که من در کودکی به آن رفته بودم، این خلوت بزرگ را داشتیم. این احساس شوک وجود داشت که واقعاً ممکن است این اتفاق بیفتد.»
اما او به همان اندازه از این تصور که کارگران باید با ساختن برندهای شخصی که آنها را ضروری میسازد، خود را برای عدم اطمینان اقتصادی حفظ کنند، سرخورده بود. چیزی که زیگمونت باومن جامعه شناس آن را راه حل فردی برای یک مشکل اجتماعی می نامد، برای او احساس می کرد. و آقای لیر همان کاری را انجام داد که بسیاری از مردم وقتی به جامعهشناسی برای توضیح پدیدههای زندگی روزمرهشان استناد میکنند، انجام میدهند: او به تحصیلات تکمیلی رفت و در زمینه برندسازی شخصی تحصیل کرد.