دکتر موسی غنی در دونیا کیکستون نوشت: بررسی دادههای اقتصادی کشور نشان میدهد که از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، کل اقتصاد ایران با نوساناتی در برخی دورهها، در میان مدت و بلندمدت عملکرد خوبی نداشته است. به عبارت دیگر کشور با وجود منابع عظیم اقتصادی از نیروی انسانی گرفته تا نفت و گاز و سایر منابع طبیعی، نتوانسته به رشد پایدار دست یابد و سطح رفاه ایرانیان متناسب با این منابع و توانمندی های بالقوه ارتقاء نیافته است.
از این واقعیت می توان منطقاً نتیجه گرفت که عملکرد ضعیف اقتصاد ایران ریشه در سیاست گذاری نادرست و سیستم مدیریت ناکارآمد دارد که منجر به هدر رفتن کلان ثروت ملی شده است. البته مشکل سیاست گذاری و مدیریت تنها به حوزه اقتصادی محدود نمی شود، بلکه تقریباً همه حوزه های اجتماعی و فرهنگی را در بر می گیرد که نتیجه آن نارضایتی های اجتماعی گسترده است.
در اینجا لازم است به ایرادات اخیر اشاره کرد که اکنون نزدیک به دو ماه از آغاز به کار آن می گذرد. این مخالفت ها به فضای بی اعتمادی و ناامنی در جامعه دامن زد و منجر به کاهش سرمایه گذاری های جدید و خروج سرمایه از بنگاه های اقتصادی و بازار سرمایه شد. این پدیده علاوه بر محدودیتهای گستردهای که در این مدت بر اینترنت و شبکههای اجتماعی اعمال شد، آسیبهای بیشتری به عملکرد اقتصادی بهویژه در حوزه استارتآپها وارد کرد. اگر دقت کنیم، نارضایتی وجود دارد و این ایرادات در واقع همان مشکلی است که باعث سیاست های نادرست و سیستم ناکارآمد مدیریت شده است.
این مشکل چیزی جز اولویت دادن به «تعهد» در برابر «تخصص» در نظام مدیریت جوانان نیست. این تبعیض طی چند دهه روند تبعیض را شکل داده است که در بیشتر موارد نیروهای کارآمد را به حاشیه میبرند و افراد ناکارآمد را به ریاست جمهوری منصوب میکنند. تداوم بیش از چهار دهه غربالگری در ساختار مدیریتی، عملاً سیستم مدیریتی ما را زمینگیر کرده است.
همه ایرانیان نمونه های نگران کننده ای از این روند را در زندگی روزمره و تجربیات خود می بینند. کافی است نگاهی به کیفیت تحصیلی و سوابق کاری (رزومه) مدیران و مدیران در راس سازمان های دولتی و روند جایگزینی آنها در گذر زمان بیندازیم تا بفهمیم تا چه حد سقوط کرده ایم.
مدیر «جوان» شبکه تلویزیونی کم تجربه و تازه وارد با بی اعتنایی به افکار عمومی به میل خود پرمخاطب ترین برنامه تلویزیونی دو دهه اخیر را تعطیل می کند و هیچ توضیحی در مورد سؤالات و شبهات این شبکه نمی دهد. میلیون ها طرفدار این برنامه رسانه های ورودی را از بین می برد. این مثال نشان می دهد که چگونه چنین رویکردهایی افکار عمومی و منافع ملی را به سخره می گیرند. مسئولان توجهی به این موضوع ندارند که اقدامات گروه هایی از این دست که نسبت به وضعیت موجود و سیستم اقدامات خشمگین و معترض هستند خشم را در بین آنها ایجاد می کند. لازم به ذکر است ایرادهای اخیر که دلایل و چهره های متفاوتی دارد، در واقع مربوط به همین رویکرد تبعیض آمیز و تقسیم افراد به خود و غیر خود است.
شرایط وخیم اقتصادی که اقتصاد ایران با آن دست و پنجه نرم می کند محصول همین رویکرد است که مدیران ناکارآمد به اصطلاح «متعهدین» را نشانه گرفته اند و با کمک صاحب نظران نظام برنامه ریزی را از کار می اندازند. نگاهی به «رزومه» (مدارک تحصیلی، نتایج تحقیقات، سوابق استخدامی) مدیران برخی از سازمان های بسیار مهم دولتی و همچنین بانک ها و شرکت های بزرگ دولتی نشان می دهد که این رزومه ها در طول زمان تا چه حد ضعیف شده اند و تا چه حد. میزان “تعهد” به تخصص انتصاب مقام فربه است. از سوی دیگر، برخلاف «تخصص»، هیچ استاندارد مشخص و قابل اندازه گیری برای «تعهد» وجود ندارد و آنچه در واقع توسط یک کارمند سنجیده می شود چیزی نیست جز سطح وفاداری به یک موقعیت اداری بالاتر، که یک معیار ذهنی و البته غیر قابل تصور
مشکلاتی که این نظام انتخاباتی با خود به همراه داشته است از نظر تخریب منابع اقتصادی و فساد مالی واقعاً تعجب آور است. مدیر یک بانک دولتی بسیار بزرگ تنها چند ماه پس از دریافت جایزه یک مدیر ارزشمند و متعهد با هزاران میلیارد ریال اختلاس به کانادا می گریزد. با سوء استفاده از این سیستم گزینش، اشراف و نخبگان به مناصب عالی دولتی و همچنین به مقامات عالی اقتصادی می رسند. در حالی که جوانان نخبه با رزومه قوی تر پشت درهای بسته غذا می خورند و راه مهاجرت را پیش می برند. یک مقام دولتی با همسرش، بدون استثناء حجاب متعارف حکومت، در انظار عمومی ظاهر می شود، البته در خارج از کشور. اما به پرونده رسیدگی نمی شود و پیگیری پرونده با این عنوان که یک امر خصوصی است به خدا واگذار می شود اما دختری از شهر تهران متهم به بی بندوباری است که نتیجه آن بحران اجتماعی است.
تبعیض ها از این دست است که باعث خشم و اعتراض جوانان می شود. اگر ارزیابی ارائه شده در بالا درست باشد، واضح است که راه برون رفت از وضعیت فعلی نادیده گرفتن مطالبات معترضان، کاهش دامنه آن و تنها به دنبال «جمع آوری» آن با تدابیر امنیتی و پلیسی به هر قیمتی است. ابتکار سخنگوی دولت برای حضور در دانشگاه ها و گفتگوی چهره به چهره با همه دانشجویان از جمله معترضان بسیار مهم است و می تواند موثر باشد مشروط بر اینکه لحن رئیس مجلس به عنوان نماینده دولت و قدرت سیاسی حاکم، محترمانه و همدل است و متکبر و کنایه آمیز نیست. شاید مهمتر از آن پذیرش مطالبات دانش آموزان و جوانان معقول در موارد خاص باشد تا اولین قدم در ترمیم رابطه بین جوانان و صاحبان قدرت برداشته شود.
دولت و حامیان سیاسی جریان منطقاً بپذیرند که جنبش جوانان فعلی به دلیل جریان سیاسی و تقاضای قدرت تجاری سیاسی نیست و نمی تواند باشد. البته این بدان معنا نیست که شورشیان و دشمنان قسم خورده ایران از شرایط متشنج موجود در جامعه سوء استفاده نکنند، بلکه به این معناست که باید این دو جریان را از هم جدا کرد و با دو روش متفاوت برخورد کرد.
اما شعار «جمهوری اسلامی نیمیکھیہ» که گاهی شنیده میشود نباید باعث نگرانی مسئولان شود.
تقریبا نیمی از بریتانیایی ها به دلایل مختلف مخالف سلطنت هستند و آن را رسما اعلام می کنند. اما این تهدید تهدیدی برای نظام سیاسی مستقر در انگلستان محسوب نمی شود و تنش سیاسی نیز ایجاد نمی کند. در کیشور نیز پذیرفته شده است که برخی مخالفان نظام سیاسی هستند. زیرا از آنها خواسته می شود به خاطر منافع ایران در حوزه های خاص مانند انتخابات در زندگی سیاسی شرکت کنند.
كلمة كلام كيشور ما با سلما جدي بهرو است كه ميتوان گفت. این رویکرد در ارزشها و سنتهای اسلامی، حتی شیعی، جایگاهی ندارد و اساساً برگرفته از نوعی ایدئولوژی کمونیستی است که جامعه را به اعضا و هواداران حزب «خدیس» و بقیه «غیر» تقسیم میکند. -خدیس» و گروه اول بر سرنوشت کل جامعه حکومت می کند. همانطور که قبلا ذکر شد، این رویکرد در واقع سیستم برنامه ریزی را ناکارآمد می کند و همچنین باعث نارضایتی و اعتراض عمومی می شود. جنبش اعتراضی کنونی ریشه در این رویکرد تبعیض آمیز دارد. بنابراین راه برون رفت از شرایط کنونی اصلاح چنین رویکردی است و این امر به نوبه خود مستلزم گشودن باب یک بحث نظری جدی در سطح جامعه و پیش از آن تن دادن به برخی مطالبات معقول مخالفان است. برای کاهش دامنه تنش و فراهم کردن زمینه برای رسیدن به یک تفاهم پایدار