یکی از عجیبترین ویژگیهای سیاست جنگ در اوکراین این است که پر سر و صداترین مخالفت با آن از جناح راست سرچشمه میگیرد. از برخی جهات، این راست مانند چپ سختی است که با آن به شدت مخالف بود.
در 20 آوریل، 19 قانونگذار جمهوری خواه، از جمله سناتورهای رند پل، مایک لی و جی دی ونس، نامه ای به رئیس جمهور بایدن ارسال کردند که در آن “تامین نامحدود تسلیحات در حمایت از یک جنگ بی پایان” را محکوم کردند. دونالد ترامپ و ران دیسانتیس مخالفت خود را با حمایت غرب از اوکراین ابراز کرده اند (اگرچه به نظر می رسید فرماندار فلوریدا مخالفت خود را عقب نشینی می کند). هر دو به شدت با آنچه که فکر می کنند در مرحله مقدماتی GOP خوب بازی خواهند کرد هماهنگ هستند.
مخالفت همچنین از آن چه برای روشنفکران محافظه کار ضد جنگ ناشی می شود. پیتر هیچنز، برادر کریستوفر هیچنز، منتقدی سرسخت است، راد درهر، نویسنده آمریکایی اوربانیست، که شیوه نقد او این است که “روسیه اشتباه می کند، بت…” تاکر کارلسون به طور معمول از جایگاه خود برای تحقیر ولودیمیر زلنسکی استفاده می کرد و رئیس جمهور اوکراین را “دیکتاتور” خطاب می کرد و سبک لباس پوشیدن او را با مدیر یک باشگاه استریپ استریپ مقایسه می کرد. محافظهکار آمریکایی بوکانایی بر اساس اصول مخالف جنگ است. فدرالیست ترامپی به عنوان یک موضوع اپورتونیسم سیاسی با آن مخالف است.
سردبیر اجرایی فدرالیست می نویسد: “در حالی که مردم خود – و کسانی را که مهاجرت آنها کارتل ها را با میلیاردها دلار برای خرید تسلیحات درجه نظامی – مجبور به قتل، تجاوز و سایر جنایات شنیع می کند، بایدن در خارج از کشور است و خشونت مداوم در اوکراین را تشویق می کند.” ، جوی پولمن، به خوانندگان طعم کیفیت تفکر و نثر او را می دهد.
آیا زمینه فلسفی منسجمی برای این محافظه کاران ضد جنگ وجود دارد؟ در ظاهر، نه.
از ویتنام تا عراق، چپ های ضد جنگ (چه در ایالات متحده و چه در خارج از کشور) تمایل داشتند با نوعی صلح طلبی غریزی متحد شوند، این باور که جنگ تقریبا هرگز پاسخ درستی نبود. همچنین اغلب مقدار زیادی ضدآمریکایی در چپ وجود داشته است – دیدگاه چامسکی که سیاست خارجی واشنگتن عموماً نیرویی برای نئو امپریالیسم و سرمایه داری درنده است.
اما در مورد راست ضد جنگ اینطور نیست.
برخی از صداهای محافظه کارانه تر در مورد اوکراین، که می ترسند جنگ ممکن است باعث آتش سوزی هسته ای با مسکو شود، وقتی صحبت از چین به میان می آید، بسیار شیطون هستند: آنها استدلال می کنند که منابعی که ما به کیف می ریزیم باید در ذخیره نگه داشته شود. نبرد نزدیک با پکن بر سر تایوان. آنها همچنین همان افرادی هستند که خروج غیرمعمول بایدن از افغانستان را به خاطر ضعیف جلوه دادن آمریکا مقصر می دانند، بدون اینکه به نظر می رسد کمترین نگرانی در مورد سیگنالی که ممکن است ترک اوکراین از سوی آمریکا نیز ارسال شود، داشته باشند.
برخی از محافظهکاران تاکری که زلنسکی را به سیاستهای غیرلیبرال در کیف متهم میکنند – مانند ممنوعیت احزاب سیاسی طرفدار روسیه که میتوان انتظار داشت در صورت پیروزی نظامی روسیه به عنوان دست نشانده ولادیمیر پوتین عمل کنند – برای جشن گرفتن غیرلیبرالها تلاش میکنند. سیاست های دولت در بوداپست
برخی از رویزیونیستهای تاریخی که بهانه پوتین را برای تهاجم میپذیرند – اینکه او توسط غرب برای دفاع از روسهای قومی که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در اوکراین “نازی” “سرگردان” شدهاند – تحریک شده است – هرگز آنها را نمیپذیرند. استدلال در هر زمینه دیگری: آنها افرادی هستند که در مورد “تهاجم” مهاجران آمریکای لاتین به تخطی مطلق مرزهای جنوبی آمریکا معتقدند.
بسیاری از این ناهماهنگی تا حدی از طریق مکتب محافظهکاری مدرن جورج کوستانزا توضیح داده میشود: اگر یک دموکرات موافق آن باشد، مخالف آن است.
اما چیز تاریک تری نیز در کار است. در فرقه ماچیسموی پوتین، سرکوب مخالفان سیاسی، «تحقیر تقریباً متعالی او برای حقیقت» (سخن به یاد ماندنی جوزف کنراد در مورد مقامات روسیه)، آغوش فرصت طلبانه او از ارتدکس مذهبی، نفرت او از فرهنگ «منحط» غربی، بی تفاوتی تمسخر آمیز او به قوانین بینالملل و مهمتر از همه، تحقیر اصول دموکراتیک و لیبرال، او نشاندهنده نوعی از سیاست است که تاکریها به آن نگاه کردند، اما هرگز در ریاستجمهوری دونالد ترامپ نتوانستند کاملاً موفق شوند.
جدید نیست در دهه 1930، ازرا پاوند و چارلز لیندبرگ و دایانا و اسوالد موزلی بودند. احترام جناح راست به اصول قدرت خام و اطاعت بدون پلک زدن عمیق است.
این در مورد هر محافظهکاری صادق نیست. رهبر اقلیت سنا، میچ مک کانل، همچنان قاطعانه در کنار اوکراین است، همانطور که سرمقاله نویسان وال استریت ژورنال و نشنال ریویو و حتی آتش نشانان محافظه کار مانند مارک لوین. تعداد محدودی از رای دهندگان متمایل به جمهوری خواه نیز همین احساس را دارند. تهمت زدن کل راست آمریکا به عنوان طرفدار پوتین یک توهین است، درست مانند ادعاهای قدیمی جناح راست در مورد نرمش لیبرال در مورد کمونیسم. اما بیش از یک تکه حقیقت نیز در آن وجود دارد.
برخی از خوانندگان محافظه کار این ستون بدون شک احساس توهین می کنند و ادعا می کنند که می توان با حمایت ایالات متحده از جنگ در زمینه های استراتژیک بدون برچسب طرفدار پوتین مخالفت کرد.
شایسته است به آنها یادآوری کنیم که جورج اورول در سال 1942 در مورد موضع صلحطلبان غربی در برابر آلمان نازی نوشته است: «پاسیفیسم به طور عینی طرفدار فاشیسم است. این عقل سلیم ابتدایی است. اگر شما تلاش های جنگی یک طرف را مختل کنید، به طور خودکار به تلاش طرف دیگر کمک می کنید.